خنده در برف!!
♡♡♡گمشده ای به نام من...♡♡♡
همون آوای مردگانی سابق!!!
درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید....با نام افریدگار عشق آغاز میکنیم.... خداوندا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چوت تویی دارم و تو چون خودی نداری.... . . سر گــــــــــــــــــردانم میان مردگـــانی های دلم زندگــــانی سهل است،مــــن مردگـــانی میکنم....... . . . اینجا همه دلتنگند.. دنبال گمشده ای هستند.. من هم دنبال گمشده ای می گردم.. گمشده ای به نام من …

پيوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
منتظر
لطافت غزل
زندگی کاغذی
قصه قاصدک
عاشقانه
عکس های مذهبی ( آقا مجتبی )
خرید پالتو
قالب سولو
تبادل لینک رایگان اتوماتیک
تـــــنـــــهـــــــایـــــی(آقا عرفان)
تور آنتاليا
تنــــــــــهایـــ شـــبـگــــــرد(آقا رضا)
تنهـــایــی(آقا مجتبی)
چت روم(آقا محمد)
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mordeganee Diaries و آدرس mordeganee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 656
بازدید کل : 230672
تعداد مطالب : 483
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
☼admin)suzy)

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
1 / 4 / 1393برچسب:, :: 20:31 :: نويسنده : ☼admin)suzy)

 

زمستان را فقط

به‌خاطر تو دوست دارم

به‌خاطر لباس‌های گرم زمستانی‌ات

که هرچه سردتر می‌شود

زیباترت می‌کنند

به‌خاطر پالتوی کمرتنگی که قدت را

بلندتر نشان می‌دهد

به‌خاطر آن پلی‌ورِ سفید یقه‌اسکی

که محشر می‌کند

و هر بار که می‌پوشی‌اش

مثل گلی که باز شود در برف

چهره‌ات می‌شکوفد از یقه‌ی تنگش 

به‌خاطر آن شال‌گردن کشمیر

که جان می‌دهد برای یک میز آفتاب‌گیر و

قهوه‌ی تلخ با شیر

سال از پیِ سال از حضور تو

حظ می‌کنم هر روز در لباس‌هایی که فصل را کوتاه

و بی‌همتا می‌کند پسند تو را

لباس‌هایی که وسط تابستان هم

دلم برای دیدن‌شان

تنگ می‌شود

دستکش‌های نرمی 

که از <های> من نیز گرم‌ترند 

و بوی صحرایی چرم‌شان تا بهار 

عطر ملایم دست‌های توست 

و آن چکمه‌های ورنیِ ساق‌بلند 

که کفرت را گاهی درمی‌آورند 

وقتی کنار یک فنجان چای‌تازه‌دم 

یک‌دنده وا می‌روی در گرمای مبل 

و گوش نمی‌دهی به پیشنهاد من 

که بارها گفته‌ام با کمال میل حاضرم 

ماموریت بی‌خطر باز کردن بندشان را 

به‌عهده بگیرم 

زمستان را 

به‌خاطر چتری دوست دارم 

که سرپناهش را در باران 

قسمت می‌کنی با من 

و هرقدر هم که گرم بپوشی 

یقین دارم باز 

در صف خلوت سینما خودت را 

دلبرانه می‌چسبانی به من

هنوز باورم نمی‌شود 

که سال‌ به سال 

چشم به‌راه زمستانی می‌نشینم 

که سال‌ها 

چشم دیدنش را نداشته‌ام. 

عباس صفاری 

خنده در برف، نشر مروارید

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: