|
19 / 3 / 1393برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : ☼admin)suzy)
کنارم بخواب و به دورم بتاب و از این لب بنوش چو تشنه که آبو
گل آتشی تو حرارت منم من که دیوانه ی بی قرارت منم من
خدا دوست دارد لبی که ببوسد نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد خدا دوست دارد من و تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم
بخواب آرام پیش من لبت را بر لبم بگذار مرا لمسم و کن و دل را به این عاشق ترین بسپار
بخواب آرام پیش من منی که بی تو میمیرم لبت را بر لبم بگذار که جان تازه میگیرم...
هر از گاهی از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند ! خنجری که در پشتم فرورفته در می اورم، میبوسمش... صیقلی عاشقانه... اندکی نمک به رویش... نوازشش کرده و دوباره بر سر جایش میگذارم، از قول من به او بگویید خیالش تخت... من دیوانه، هنوز به خنجرش هم وفادارم...!!
یــــادت هست مــادرم اسم قاشق را گذاشــتی: قطــار...هواپیمــا...کشتـــی تا یـک لقمه بیشتر بــخورم یـــادت هست؟ شدی خلــبان...ملــوان...لوکوموتیـــوران میگفتی بخور تا بـــزرگ شوی،خانـــوم شوی و من عـــــــــــادت کردم که هرچــــــیزی را بدون اینکه دوست داشته باشـــم،قـــورت بدهم حتــــــــــــــــــــــی.... بـــــغض های نترکــــیده ام را...!! میگفتی همیشه کنارم میمونی ....چی شد ؟ میگفتی یه لحظه بدون من برات مثل یه سال میگذره ...چی شد ؟ رفتی...بی خداحافظی ولی من هیچوقت اون خداحافظی لعنتیو به زبون نمیارم چون باور دارم که برمیگردی...
17 / 3 / 1393برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : ☼admin)suzy)
سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم مترسکـــــ بـه کــلاغ میــ ــگویــد: هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن فقـــط تنهــایم نـگـذار...!
17 / 3 / 1393برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : ☼admin)suzy)
تو کجایی سهراب ؟ *** منتظر نظرات دلگرم کنندتون برای پست اولم هستم!! |